عبد کریم
يا محسنُ بحق الحسن،عجل لوليک الفرج

وقتي که دختر بچه اي ظلمي تماشا ميکند /قلب و جانش ميلِ بر آغوشِ بابا ميکند

صحبت اينجا بُودغير از لگد، سيلي سخت /گر شود اينگونه او نفرين به دنيا ميکند

شرم دارم يادي از گوشوار و کندن معجر کنم /واي از آن دشمن که زن عازم به صحرا ميکند

ياد دندانهاي شيري ،جان رود پايش کم است /درد پهلو ي لگدکوب، آشوب برپا ميکند

لُکنتش آتش به قلب عمه و طفلان زند /گريه هايش در خرابه روضه برپا ميکند

کودک شامي بگويد،دخترک بابات کو /پس رقيه قلب و جانش ياد بابا ميکند

تا که بابا با سرش مهمان طفلش ميشود /طفل درد،هايش را براي او هويدا ميکند

تا که ميبيند ندارد پاسخي آن سر به او /پيش بابا ميرود، او ترک دنيا ميکند

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 25 صفحه بعد

درباره وبلاگ

با عرض سلام خدمت بازديد کنندگان محترم .اين وبلاگ با موضوعيت اصلي اشعار مذهبي طراحي شده است . براي سهولت در دسترسي به اشعار مورد نظر در قسمت عناوين مطالب شخصيت مورد نظر خود را انتخاب کنيد.ضمنا احاديث مهم و ضروري در قسمت عناوين مطالب قرار داده شده است. آدرس کانال تلگرام @Abdekarim_ir يا علي مدد
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان